همبستگی طایفه بساک - رضا بهمنی گفتمان ، فرهنگ و آداب و رسوم، اجتماعی ، تاریخی ، خبری ، سرگرمی ، هنری ، تبلیغاتی و.......
در باره ما
رضا بهمنی
متولدشهر الیگودرز - ساکن دزفول
تماس
09166418320و
09396418320
====================
برای بودن ، گاهی لازم است که نباشی ! شاید نبودنت ، بودنت را به خاطر آورد ...... اما دور نباش ........ دوری همیشه دلتنگی نمی آورد ...... فراموشی همین نزدیکی هاست ........
====================
تاریخ گویای دردها ‘ شادیها ‘ حماسه ها ‘ ستیزها ‘ جستارها ‘ پیروزیها و شکستها و در کل زبان گویای دورانها و قضاوت کننده درباره اعصار و ادوار است و تاریخ که سینه از خماخم ایام پیر کرده همیشه در دل سخنها دارد که سخن تاریخ از بختیاریهای سربلند ‘ سخن شیرینی است.
====================
من وقتی به اجداد و نیاکانم و حرکتهای مثبت و تاریخی آنان می اندیشم به خود می بالم ‘ چرا؟ که آنها در طریق ضد استعماری گام برمیداشته و شدیدا بیگانه پرستی را رد نموده و مخالف این حرکت بوده اند . قوم پرافتخاری که هیچوقت به دنبال قوم گرائی نبوده اند و همیشه و همیشه با دلی صاف و ساده در خدمت وطن بوده اند .
بسیار سربلندم که خون آن آزادگان همیشه سربلند را در شریانها و رگهایم دارم که اگر داعیه ایلخانی و ایلبیگی داشته اند ‘ این خواست و ادعا و حرکت با حفظ شرف خود ‘ خانواده و ایلشان عجین بوده و هرگز شرف و انسانیت خود را فدای مقام و مال و حکومت ننموده اند.
====================
از خداوند متعال خواستارم تا همه آنانکه از تبار بختیاری هستند بدون از جاجستگی و بی عشق به مقام و ثروت بدانند نسلشان چیست و ریشه و ملیت خود را به فراموشی نسپرند (که دوست به صافی دل نگرد و دشمن به تیرگی دل) .
====================
طایفه بساک
====================
بختیاریها به دو ایل بزرگ چهار لنگ و هفت لنگ تقسیم می شوند . هر ایل خود به طایفه های مختلفی تقسیم میشود . از طایفه های هفت لنگ میتوان دورکی ، بابادی ، دینارانی و ... را نام برد . چهارلنگ شامل ممیوند - محمود صالح(مم صالح) - موگوئی - کینورسی - زلقی و ... می باشد . بساک بزرگترین طایفه ممیوند (میوند) بوده بیشتر در محدوده شهرستان الیگودرز تا ازنا پراکنده اند. ولی امروزه در سایر استانها نیز مسکن گزیده اند . .کلانتری این طایفه در زمانهای قبل از انقلاب بعهده علی آقاخان ضرغامی و بهرام خان ضرغامی بوده است که هر دو برادر بوده اند . بهرام خان ، پدر غلامرضا خان ضرغامی بوده و غلامرضا خان دو فرزند بنامهای علی آقا خان و بهرام خان ضرغامی داشته که بهرام خان ضرغامی ریاست طایفه را بعهده داشته است .
====================
طایفه بساک به دو تیره تقسیم می شود 1.بزی 2.بساک
که براساس همین شنیده ها به تیره بزی به خاطر وجود سه شخص بزرگ بنام صادق صلاتین و بهمن گرگین وضرغام بوده است.
====================
این وبلاگ بدور از هرگونه خود مطرح کردن ‘ بدور از هرگونه سیاسی بازی بدور از هرگونه تعصبات بیجا و رفتارهای کورکورانه پایگاهی خواهد بود برای گفتمان طایفه بساک و سایر اقوام . محلی برای همدلی و همزبونی های بیشتر و در واقع وحدت و انسجام و همبستگی و هم اندیشی طایفه .
====================
برای ارتقا’ فرهنگ ‘ برای پیشرفت و هرچه بهم نزدیکتر شدن دلها و نظرات و افکار از همه اندیشمندان صاحب نظران دوستان و علاقمندان دعوت به همکاری دارم . ما را در این راه یاری بفرمائید .
====================
ارادتمند شما - رضا بهمنی
پارادايم ها افكار ،انديشه و باورهاي هر انسانند كه مانند فيلتر ذهني عمل مي كنند و داده ها و اطلاعات ورودي را بررسي و فيلتر مي كنند و اجازه ورود در چهارچوب معيارهاي خود به مغز مي دهند و در واقع پارادايم ها بايد و نبايد ها و تصويرهاي بينشي و تصميم هاي رفتاري ما را تشكيل مي دهند كه اگر اين پارادايم ها نوسازي و ترميم نشوند،ما را در گذشته نگه مي دارندو خلاقيت و پذيرش افكار و باورهاي نو را از ما مي گيرند.
هرچقدر فيلترهاي ذهني انسان نرمش پذير و بي تعصب باشد ،بينش و نگرش و تصميمات ما را امروزي تر و با طراوت تر نگاه مي دارد . قدرت پذيرش افكار نو را در ما بالا مي برد و به ما اجازه نوباوري ،نوآوري و نوانديشي مي دهد .
گاهي متاسفانه انسان ها آنقدر در پارادايم ها يا باورها و ديدگاه هاي خود سخت و متعصب مي شوند كه به هيچ چيز جز باورهاي خود نمي انديشند و سرناسازگاري با پديده هاي نوين را مي گذارند و زنداني انديشه هاي خود مي شوند.
متاسفانه اينگونه افراد به فلج پارادايم ها مبتلا مي شوند.نگاهي به گذشته با ما نشان مي دهدكه اينگونه افكار و پارادايم هاي فلج شده همواره وجود داشته اند و به ويژه هرگاه در رهبران اجتماعي و مذهبي ظاهر مي شده اند ، پذيرش پديد هاي نوين اجتماعي و صنعتي را با دشواري روبرو مي كرده اند.
در غرب خاطرات مخالفت كشيش هاي كليسا با ورود قاشق و چنگال يا ورود چراغ هاي روشنايي معابر شهر با گاز طبيعي يا ورود قطار به شهرها در تاريخ تحول رنسانس به چشم مي خورد و باز خوب به ياد داريم همانها چه به روز گاليله آوردند.در تاريخ خودمان چه عرفايي سرها را بر سر ارائه افكار نو و صحيح به باد دادند .به هر حال براي رشد و توسعه فرهنگي بايد به خانه تكاني فرهنگي بپردازيم.
خانه تكاني فرهنگي
در خانه تكاني فرهنگي به يكي دو نكته اساسي بايد توجه كرد يكي ويرايش و وجين كردن فرهنگ يعني كشيدن علف هاي هرز و خودرو از مزرعه فرهنگ و دوم كاشتن گل هاي باورها و انديشه هاي جديد در فرهنگ .الته معني هيچ كدام از اين ها دستكاري به اصول قابل قبول و بديهي و همواره فرهنگ ها نيست مثلا ما اصول پيش كسوتي ، ريش سفيدي و احترام به بزرگترها و اصول اعتقادي و ايماني مردم را همچنان محترم مي شماريم و اصراري به دستكاري آنها نداريم.
ذهن ما باغچه است
گل در آن بايد كاشت
و نكاري گل من
علف هرز در آن مي رويد
زحمت كاشتن يك گل سرخ كمتر از زحمت برداشتن هرزگي آن علف است .
لطفا دامه این مطلــــب رو در " ادامــــــه مطلــــب " ملاحظه بفرمائید
شاد بودن راههای متفاوتی دارد اما اینکه چطور مغزمان که اصلی ترین عضو در ایجاد و کنترل شادی است را شاد کنیم چیزی است که در ادامه خواهید خواند.
شاد بودن آرزوی همیشگی انسان است چرا که همانطور که ثابت شده است شادی می تواند سدی محکم در برابر بیماری ها و استرس باشد. تاکنون مقالات زیادی در مورد شاد بودن و شاد زیستن خوانده ایم که هر یک پیام خواصی داشته است اما این بار می خواهیم مستقیما به سراغ مغز و چیزی که نقش اصلی در شادی آن را بازی می کند برویم.
بعد از تحقیقات و مطالعات بسیار دانشمندان به این امر دست یافتند که زمانی که انسان در مورد خود صحبت میکند البته صحبت های خوب و مثبت مغز شروع به دریافت سیگنالهایی می کند که سبب شادی آن می شود.
شادی
به طور متوسط افراد سی تا چهل در صد از وقتشان را صرف صحبت کردن در مورد خودشان می گذرانند.
دانشمندان و محققان دانشگاه هاروارد پس از آزمایشات و اسکن های مغزی به نتیجه ی مثبتی که حاصل واکنشی است که بعد از صحبت کردن شخصی فرد تولید می شود دست یافتند.
ماده ای به نام دوپامین میزان شادی مغز را کنترل می کند که بعد از انجام آزمایش بر روی افراد مختلف میزان این ماده در زمان صحبت در مورد دیگران و خود فرد بسیار متفاوت بوده است.
در نهایت ثابت شده است که زمانی که فرد در مورد خود و ویژگی های خود با دیگران صحبت می کند احساس لذت و خوشایندی به او دست می دهد که خود می تواند راهی برای مقابله با فشار عصبی و استرس های ناشی از زندگی های پرتنش امروزی است.
یکی از بزرگترین دغدغههای بسیاری از ما این است که در زندگی خود به موفقیتهای بیشتری برسیم اما لازمه رسیدن به هر خواستهای تغییر و رشد است و رسیدن به تغییر و به دست آوردن شرایط دلخواه، در گرو دانستن نکات یا فوتهای کوزهگری است.
در زندگی هر کدام از انسانها ۴ اصل مهم برای تغییر در زندگی وجود دارد که اگر آنها را رعایت کنید گویی صاحب گنج بزرگی شدهاید:
1- عبرت بگیرید
آن چیزی که نمیدانید باعث آسیب شما خواهد شد بنابراین اگر بتوانید از تجربیات مثبت و منفیتان درس بگیرید زندگی برایتان ارزشمند خواهد شد. همچنین میتوانید از تجربیات افراد دیگر هم نکات ارزشمندی را بهعنوان تجربه دریافت کنید. وقتی پای صحبت ماجراجوییهای اطرافیانتان مینشینید و از اشتباهات آنها مطلع میشوید این دانش شما را از بسیاری از آزمون و خطاها در امان نگه خواهد داشت.
یادگرفتن با دیدن شکل میگیرد؛ پس بیننده خوبی باشید، یادگرفتن با شنیدن است بنابراین شنونده خوبی باشید. اجازه ندهید هر چیزی وارد ساختار ذهنتان شود و شما را به بیراهه ببرد. یادگیری با خواندن است پس کتابی باز کنید و بخوانید. یادگیری شروع ثروت، سلامت و قدرت معنوی است.
2- تلاش کنید
شما نمیتوانید تمام عمرتان را صرف یادگیری کنید و دست به عمل نزنید. سعی کنید دست به کاری متفاوت بزنید. ورزش جدیدی یاد بگیرید یا مهارت نو و متفاوتی بیاموزید. البته منظورمان این نیست که دست به هر کاری بزنید. هرکاری که در توانتان هست را انجام دهید و نهایت سعیتان را برای اتمام آن به کار گیرید.
3- تسلیم نشوید
زندگی برایتان ارزشمندتر از حالا خواهد شد اگر در شروع هر کاری تا پایان آن پشتکار و صبر داشته باشید. دقیقا مانند رویش یک گیاه از ابتدا تا جوانه زدن و رشد گیاه کنارش باشید و با حوصله روند رشد آن را بنگرید. هر کاری را که شروع کردهاید به اتمام برسانید و هرگز در میانه راه از ادامه کار انصراف ندهید. شاید در این پروژه کاری که به شما محول شده نتوانستید به موفقیت مطلوبتان برسید اما این وضعیت نباید مانع تلاش پیوسته شما برای رسیدن به موفقیت ایدهآلتان شود. شاید در پروژه بعدی موفقتر از حالا باشید.
مهم این است که در تلاشتان آهسته و پیوسته پیش بروید و هرگز تسلیم نشوید. رعایت این اصل مهم، زندگی جدیدی را برایتان رقم خواهد زد.
4- دقت کنید
شاید تا به حال به این نکته توجه نکردهاید که رمز بسیاری از آدمهای حرفهای در داشتن تمرکز و دقت کافی در فعالیتهایشان است. اگر بتوانید در همه جنبههای زندگیتان دقت کافی داشته باشید حتما نتیجه رضایتبخشی به دست خواهید آورد.
دقت و داشتن تمرکز در هر کاری باعث به وجود آمدن نتایج غیرقابل باوری در زندگیتان خواهد شد. اگر صاحب کسب و کاری هستید دقت در روند تولید باعث ایجاد محصولی متفاوت خواهد شد. دقت در محیط کار توجه کارفرما را به سوی شما جلب خواهد کرد. تمرکز و دقت به جزئیات شما را در هر کاری که هستید برنده خواهد کرد.
چرا با وجود قدرت نامحدود و بسيار عظيم دروني انسان، درصد كمي از افراد از نعمت خوشبختي، سلامتي،شادكامي، آرامش، ثروت و … بهره مند هستند؟
چرا گروه بسيار كثيري از افراد جوامع، اين همه احساس ياس، ناكامي، عدم موفقيت، بيماري و … كرده و در نظرشان هيچ چاره و راهي براي حل مشكلاتشان وجود ندارد؟ و اصولا در موفقيت ، شادكامي و خوشبختي انسانها ، عواملي چون ‹‹ ثروت››،‹‹مليت و نژاد››، ‹‹سطح تحصيلات››،‹‹جنسيت››،‹‹مذهب››،‹‹ضريب هوشي›› و … چه نقشي بازي كرده و چقدر موثرند؟
آيا شايسته ترين و باهوش ترين انسانها لزوما آدم هاي موفقي به حساب مي آ يند يا نه؟ در نهايت ‹‹ هدف ›› چه نقشي در زندگي انسان بازي ميكند؟
نتايج حاصله ار اطلاعات و آمارهاي به دست آمده در كشورهاي مختلف و جوامع متعدد، نشان ميدهد كه تعيين اهداف شفاف، معين و پايدار، مهم ترين عامل موفقيت انسانها به حساب مي آيد. در حدود 3 درصد افراد مختلف جوامع، داراي اهداف مشخص ، پايدار و شفاف هستند، و براي رسيدن به اهداف خود، برنامه ريزي مشخص و دقيق داشته و مصمم هستند كه با تلاش و سخت كوشي فراوان با مداومت در پايداري و مقاومت در برابر مشكلات، به موفقيتهاي شايان توجه، برسند.
97 درصد بقيه افراد هر جامعه ، داراي افكار، اهداف، روياها و آرزوهاي پراكنده، مبهم، غير شفاف،و ناپيوسته بوده و همجنين فاقد برنامه ريزي دقيق و عملي براي رسيدن به اهداف پراكنده و مبهم خود هستند. در يك بررسي دقيق 20 ساله دانشگاهي، نتايج حاصله نشان ميدهد كه راندمان حاصله از عملكرد گروه 3 درصدي در تمامي موارد و موضوعات بررسي شده، از مجموع عملكرد 97 درصدي ، بيشتر بوده است.
به علاوه همين افراد 3 درصدي، خيلي بيشتر از تك تك افراد 97 درصدي، از توانمندي دروني خود استفاده مينموده اند. افراد 3 درصدي هدفمند، در مقايسه با 97 درصدي غير هدفمند، از احساس رضايت ، خوشبختي، خوشبيني، سلامت جسمي و روحي بسيار بالايي برخوردار بوده اند… افراد اين گروه از نيروي تجسم و تصور خود، بيشتر بهره برداري كرده و ميل و اشتياق فراوان به آنچه ميخواستند، داشته و ميدانستند كه به كجا ميروند و فكر ميكردند كه، همه مشكلات و مسائل دنيا قابل حل هستند، و با اين تفكر، به جنگ مشكلات و نارسايي ها ميرفتند و بر آنها، غلبه ميكردند.
اينان از قدرت تصميم گيري سريع و به موقع برخوردار بوده اند و با شكار لحظه ها و موقعيتهاو انديشيدن به پيروزي ، فرصتها را به دانايي، توانايي، ثروت و خوشبختي بيشتر، تبديل ميكردند…اينان بر انديشه و تفكر خود حاكم بوده و از قدرت ذهني و توانمندي هاي دروني خود، خيلي بيشتر از ديگران استفاده ميكردند.
اينان شكست و عدم موفقيت را فقط به عنوان تجربه جديد، قبول داشتند و نتايج مثبتي را از آن برداشت ميكردند، حتي در بدترين شرايط هم، اميد به موفقيت و پيروزي را از دست نميداند.جالب است كه بدانيم كه افراد موفق و هدفمند 3 در صدي، از ظرفيت و هوش خاص و خيلي بالا هم برخوردار نبودند.
با توجه به مراتب بالا، تلاش پشتكار مداوم در جهت رسيدن به اهداف، مهمترين عامل تشكيل دهنده كيفيت زندگي است.
بزرگترين پاداشها به كساني تعلق ميگيرد كه براي رسيدن به اهداف، دست از تلاش بي وقفه خود، برنداشته و ... (بقیه اش را در ادامه مطلب بخوانید)
به گزارش هیجار رشته کوه تمندر در نواحی بربرود و زلفی شهرستان الیگودرز واقع شده و دارای چهار رشته شمالی، جنوبی، شرقی و مرکزی است.
رشته شمالی دو قله ازنا و دره سر را دربرمیگیرد که به ترتیب سه هزار و دویست و سههزار و دویست و پنجاه متر ارتفاع دارند. رشته مرکزی دارای شش قله به نامهای قله مرکزی تمندر، هما، قله شمالی، شرقی و جنوبی تمندر و قله جنوبی درهسر است که همه آنها بیش از سه هزار و پانصد متر ارتفاع دارند.
قله مرکز تمندر سه هزار و نهصد متر ارتفاع دارد. رشته شمالی تمندر دو قله فرسش و قله جنوبی را شامل میشود که به ترتیب سه هزار و ششصد و سه هزار و هشتصد و پنجاه متر ارتفاع دارند.
رشته جنوبی تمندر نیز شامل یک خطالرأس پانزده کیلومتری است که در انتهای غربی آن قلعه مخروبه قدیمی به نام قلعه دختر قرار دارد. کوهستان تمندر یکی از بزرگترین شکارگاههای شهرستان الیگودرز است.
زنجیره به هم پیوسته کوهها و قلههای استان لرستان نه تنها میتواند به یکی از کانونهای توسعه ورزش کوهنوردی و صخرهنوردی تبدیل شود، بلکه به علت برفگیری و وجود شیبهای مناسب در پارهای از مناطق، قابلیت ایجاد و توسعه ورزش اسکی را نیز دارند.
علاوه بر آن ناحیه زیبا و کوهستانی لرستان که ارتفاعات زاگرس مرکزی در آن جای گرفته است از زیبایی کمنظیری برخوردار است و دیدار از آن بویژه در بهار و تابستان تجربهای فراموش نشدنی است.
سراب غار تمندر سراب غار تمندر نیز که در دل کوه قرار دارد و از ضلع شمالی آن بیرون می آید جز جاذبه های طبیعی منطقه به حساب می آید. این سراب چشمه ای است که با آب فراوان از دل کوه بیرون می آید هرچند اخیرا غار بسته شده و از آب آن برای پرورش ماهی استفاده می شود .
سراب گردکانک سراب پر آب دیگری در دل کوه تمندر است که از ضلع جنوبی آن بیرون می آید.
پوشاک از عناصر فرهنگ هر جامعهای است. رنگ، طراحی، تزیینات، هماهنگی با سن افراد و تناسب با شرایط محیطی در لباس بختیاری، بسیار مهم بوده است. امروزه بسیاری از این نکات فراموش شدهاند، چوپانها به جای کُردین، اُوِرکُت ارتشی میپوشند و به جای مشک آب از فلاسکهای کوچک استقاده میکنند. جوانان به پوشیدن لباسهای جدید با اشکال مختلف منقوش بر روی آن گرایش یافتهاند.
در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان وی دو دل بودند.
فرمانده سربازان را جمع کرد، سکهای از جیب خود بیرون آورد، رو به سربازان کرد و گفت: «سکهای را بالا میاندازم، اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست میخوریم.» بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید.
سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوقالعادهای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: «قربان، شما واقعا میخواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟»
فرمانده با خونسردی گفت: «بله»، و سکه را به او نشان داد: هر دو طرف سکه «رو» بود
سومین همایش بزرگ گوگری(برادری) در جامعه ی بختیاری برگزار شد.
سومین همایش بزرگ گوگری(برادری) در جامعه ی بختیاری برگزار شد.
سومین همایش گوگری(برادری) در جامعه ی بختیاری به مناسبت بعثت پیامبر اخلاق و برادری حضرت محمد(ص)، جمعه 9 خرداد ماه ساعت 2بعد از ظهر در تالار کاخ شهرکرد با هدف برسی و تقویت آیین گوگری(برادری) با حضور برخی از نخبگان بختیاری از جمله پروفسور محمود صالحی و دیگر چهره های سرشناس بختیاری برگزار شد.
این همایش سومین سال پیاپی است که با هدف تقویت آیین گوگری(برادری) در جامعه ی لر بختیاری به میزبانی باب بهداروند در شهرکرد برگزار می شود.
قبل از بحث پیرامون مقوله فرهنگ در جامعه بختیاری و مشکلات فرهنگی وبحران هویتی که گریبان گیر آن شده،لازم است یک تعریف مشخصی از فرهنگ داشته باشیم. یکی از مهم ترین تعاریف از واژه فرهنگ را “گی روشه” استاد دانشگاه مونترال کانادا با استفاده از تعریف محققان دیگر، اینگونه تعریف می کند: « فرهنگ مجموعه بهم پیوسته ای از شیوه های تفکرِ احساس و عمل است که کم و بیش مشخص است و توسط تعداد زیادی از افراد فراگرفته می شود و بین آن ها مشترک است و به دو شیوه عینی و نمادین به کار گرفته می شود تا این اشخاص را به یک جمع خاص و متمایز مبدل سازد».
فرهنگ صحیح و غنی،شخصیت فردی و اجتماعی بیشتر را شکل می دهد و در سایه روشن هجوم اندیشه ها، رازهای سر به مهر زندگی را برای او فاش می کند.فرهنگ، ماندگارترین وجه زندگی بشر و دژ مستحکم حیات یک ملت و یا قومیت است. امروزه تغییر فرهنگ و زبان گروه های مختلف بیشتر از هرچیزی زاییده دگرگونی های اجتناب ناپذیر فراوانی است که در جهان پیرامونی در حال وقوع است و چه بخواهیم یا نخواهیم بر زندگی فرهنگی،اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی یک ملت و خرده فرهنگ های آن تاثیر می گذارد. با این حال نباید اجازه داد برج و باروی فرهنگ ما به بهانه تغییرات دنیای امروزی به تصرف معیارها و هنجارهای دیگران درآید.
بی شک یکی از غنی ترین و اصیل ترین خرده فرهنگ ها در جامعه و فرهنگ ایرانی که گذشته فرهنگی و هویتی بی بدیل و بی نظیری داشته و دارد،قوم بزرگ بختیاری است.قومی که همیشه به فرهنگ و هویت خویش پایبند بوده و همواره از یک خودآگاهی تاریخی و فرهنگی-هویتی بی نظیری بهره برده است.فرهنگ و هویت خاصی که نمادها، هنجارها، باورها، سنن و آداب و رسوم آن همواره مورد توجه افراد بیرونی بوده و لزوما و منحصرا در قالب فرهنگ ایرانی تجلی و تبلور پیدا کرده است.
اما متاسفانه این قوم فرهنگ مدار و دارای پیشینه فرهنگی و تاریخی غنی،در سالیان اخیر دچار نوعی بحران هویتی و به نوعی کمای فرهنگی شده که اگر چاره ای برای آن اندیشیده نشود،دچار یک مرگ و استحاله فرهنگی خواهد شد. مسئله ای که عده زیادی به آن اذعان دارند و به کرات گوشزد نموده اند و عده ای شعارزده که یا نمی خواهند این بحران هویتی را باور کنند و یا درکی از آن ندارند،دست به انکار آن میزنند.
جامعه کنونی بختیاری به همان اندازه که به گذشته خود افتخار می کند، به همان اندازه هم از هویت،فرهنگ و نمادهای خویش دور شده است.به همان اندازه که به علیمردان خان،سردار اسعد و بی بی مریم مفتخر است،به همان اندازه به اندیشه ها و نمادهای آنان پشت می کند و به همان اندازه که به پوشیدن چوقا توسط یک بازیگر زن سینما در جشنواره فیلم فجر افتخار می کند، به همان اندازه هم از پوشیدن لباس آبا و اجدادیش فرار می کند
اگر لباس و پوشاک مردمان بختیاری را به عنوان مهمترین نماد فرهنگی و هویتی آن ها در نظر بگیریم متوجه می شویم که از این نماد اصیل فقط اسم آن باقی مانده است و سراغ آن را باید در لابلای شعارهای بدون عمل جامعه بختیاری و عکس های قاب گرفته بر دیوار جستجو کرد. باید گفت پوشاک و لباس ، بارزترین نماد فرهنگی ، مهمترین و مشخص ترین مظهر قومی و سریع الانتقال ترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت تأثیر پدیده های فرهنگ پذیری در میان جوامع گوناگون انسانی قرار می گیرد. وقتی یک خارجی و غریبه وارد محیطی می شود، نخستین علامتی که او را می شناساند همان لباس اوست، گویی انسان ها با لباس خود با یکدیگر سخن می گویند و هرکس به زبان لباس خویش خود را معرفی می کند که من کیستم، از کجا آمده ام و به چه دنیا و فرهنگی تعلق دارم؟
اما متاسفانه خیل عظیمی از مردان جامعه بختیاری یا به دلیل خودکم بینی هویتی،یا به دلیل خودباختگی هویتی،یا به دلیل از خودبیگانگی فرهنگی و یا به بهانه همانندسازی خود با دیگران در دنیای مدرن از این لباس،نماد و فرهنگ غنی خود فاصله گرفته اند و صرفا به گذشته خویش که هیچ نقشی در آن نداشته اند مفتخر هستند، بدون اینکه گامی در جهت احیا و تقویت فرهنگی قوم خود بردارد. به طور مثال اخیرا در شهرستان لالی یکی از معلمین عزیز اقدام به پوشیدن لباس محلی در کلاس درس نموده اما متاسفانه عده ای که ادعای بختیاری بودن و افتخار به فرهنگ بختیاری را دارند نه تنها از اقدام این معلم با فرهنگ و با هویت استقبال نکرده،بلکه ایشان را مورد تمسخر قرار دادند.بزرگترین مصیبتی که یک ملت و یا قومیت می تواند گرفتار آن شود دور شدن از اصل خویش و خودباختگی هویتی و فرهنگی به جای خودآگاهی است.مردمی که از عمل دور شوند و به شعار روی آورند و شعار زده شوند،مسلما در جامعه امروزی حرفی برای گفتن نخواهند داشت.باید پذیرفت که جامعه امروز بختیاری غیر از شعارهای تکراری و آرمان گرایانه چیزی برای عرضه در جامعه ایرانی ندارد،چرا که از خویشتن خویش،از فرهنگ و هویت خویش و از نمادهای خویش دور شده و فقط نام و نشان هویت و فرهنگ بختیاری را به یدک می کشد.
از این گذشته،عمق فاجعه فرهنگی و بحران هویتی در جامعه بختیاری را می توان در جک ها و پیامک های توهین آمیزی که در بین خودِ مردم بختیاری رواج پیدا کرده مشاهده کرد. مسلما در صندوق ورودی و خروجی تلفن های همراه خیلی از افرادی که ادعای بختیاری بودن و افتخار به فرهنگ بختیاری را فریاد میزنند از این جک ها و پیامک ها به وفور می توان مشاهده کرد.
متاسفانه این پیامک ها نه تنها در جامعه بختیاری بلکه در میان دیگر اقوام ایرانی رواج یافته و به وسیله ای برای سرگرمی، تفریح، شوخی و خنده اشخاص در مجالس ، محل کسب و کار و حتی مکان های عمومی تبدیل شده است. آنچه این پیامک ها به نمایش می گذارد ، ارائه تصویری ناخوشایند از اقوام ایرانی است. تعدد و فراوانی آنها نیز بر اساس قاعده «تاثیر تکرار» به ذهن خواننده پیامک القاء می کند که عقل گریزی و بی منطق بودن ،سادگی، حماقت،قانون گریزی و قانون شکنی،جهل و بیسوادی، بی دینی و بی مبالاتی، لودگی ،کثیف بودن و عدم رعایت بهداشت، ویژگی بارز ترک ها ، لرها و عرب هاست و به همین آسانی اقوام شرافتمند ایرانی در معرض انواع تهمت ها و ناسزاها قرار می گیرند. متاسفانه تعداد و حجم این پیامک ها به اندازه ای فراوان شده که کلمه لر ،ترک و… با خنده و جوک قرین شده است و با شنیدن نام لر ، ترک ، عرب و… این پیامک ها در ذهن آدمی مجسم می گردد و خنده بر لبان مبارک عده ای نقش می بندد، بدون اینکه به انسانیت و احترام به انسان ها توجهی کنند.
مصیبت بارتر اینکه، بدون اینکه در مفهوم این پیامکها اندیشه و تامل کنیم،در اکثر مواقع خودمان در رواج و گسترش آنها سهیم می شویم و این تصویر لودگی، ناخوشایند و زشت را برجسته تر و بزرگ تر به نمایش می گذاریم.این اقدامات ناشایست نه تنها هویت فرهنگی جامعه بختیاری که حاوی ارزشها و نقاط مثبت بسیاری است را تهدید و تخریب کرده و می کند بلکه تصویری از لربودن و بختیاری بودن ما در جامعه ایرانی نشان می دهد که حاصل اش این می شود که ما از پوشیدن لباس خودمان در مکان های عمومی خارج از جامعه بختیاری خجالت میکشیم و حتی خودمان نیز در اکثر مواقع کسانی را که هنوز احساس تعلق و تعهد نسبت به این لباس دارند و از آن استفاده می کنند را به باد تمسخر می گیریم و آن ها را متهم به لر بودن و بختیاری بودنی میکنیم که عده زیادی فقط به گذشته آن افتخار میکنند!!!
در پایان باید گفت تنها راه خارج شدن از این کما و بحران هویتی-فرهنگی در جامعه بختیاری،آسیب شناسی درست و دقیق از شرایط فرهنگی حاکم بر آن،دور شدن از نگاه آرمان گرایانه و شعاری و اتخاذ یک استراتژی و نقشه راه با استفاده از همه ظرفیت ها علمی،اجتماعی و فرهنگی-هویتی است.عده ای باید بدانند که با نادیده گرفتن واقعیت و سرپوش نهادن بر این بحران هویتی و صرفا افتخار به گذشته، فرهنگ این قوم اصیل رو به قهقرا خواهد رفت. چالش هایی که رویاروی نسل امروز در جامعه بختیاری است، با تن پوشی از قالب های نو شونده همراه هستند. شرط نخست احیا و تقویت فرهنگ خویش، ایجاد جاذبه در میراث بر جای مانده، تعمیق آگاهی های جوان درباره پیشینه ، تاریخ، فرهنگ و اعتقاد اوست. جوان جامعه ما به دلیل فقر و فقدان آگاهی از دیروز خویش در مقابل دنیای مدرن و پست مدرن امروز، خود را گم کرده است. صِرف سخن پردازی که «ما پیشینه ای افتخارآمیز داریم» بی آن که به نو نمایی و بازیابی و بازسازی بنیادهای معرفتی گذشته مان همت کنیم، ما را به جایی نخواهد رساند و این بر عهده پژوهشگران،نخبگان و دانشوران روشن بین و آینده نگر جامعه بختیاری است تا با تکیه بر عقبه تاریخی و افتخارآمیز گذشته، شعار «ریشه در دیروز، رو به فردا» را با قالب های پایدار و جاودانه جامه عمل بپوشانند.
مصطفی نجفی
کارشناس ارشد روابط بین الملل و پژوهشگر فرهنگی جامعه بختیاری
چونورگ در اصل وسیله ای بود که از چند تا چوب گرد بزرگ تشکیل شده بود که دورشون تیغه های فلزی قرار داشت این چهار چوب به وسیله دو چوب در طرفین به هم وصل شده بودن و روی این وسیله هم یک سکو قرار داشت این وسیله رو به یه حیوون بار کش می بستند و روی خرمن ها می چرخوندن تا کاه از بذر جدا بشه به این کار می گفتن هوله کردن . بچه ها قدیم هم آخر تفریحشون این بود که سوار این چونورگ کذایی بشن، روی سکو بشینن و دوری بزنن و از زندگی لذت ببرن هرچند در طول این سواری که لذتش از ترن هوایی شهربازی هم بیشتر بود تمام چشم و مجاری تنفسی و گردنشون پر کاه می شد و کلا حواس پنج گانشون مختل میشد و حتی هر چند دور یک بار از روی این خودرو مدرن به زیر می افتادن و چونورگ با تمام سیستم از روشون رد میشد و سر و کلشونو مورد محبت قرار می داد و و کلی کاه و بذر و لولوی سر خرمن داخل حلقشون می شد، بازهم به علت اعتیاد شدیدی که این وسیله داشتن ازش دل نمی کندن و دور بعد دوباره سوار می شدن
بساک درفرهنگ های فارسی: با گویش های« بَساک»وگویش پهلوی«posa k»به معنای افسر،تاجی که ازگل وریاحین واسپرغم ها وبرگ مورد،می ساختند وپادشاهان،بزرگان ودلیران روزهای عیدوجشن ومردمان درروزدامادی برسر می گذاشتند.(فرهنگ معین)
دراصطلاح گیاه شناسی،کیسه ی کوچکی که درانتهای سیخک گل واقع شده وغبارگل درآن است،انتهای برجسته پرچم که محتوای دانه های گرده است،معنا شده است.(فرهنگ عمید)
درکتاب مانندگی اسطوره های چین وایران مطلب زیر آمده که درخورتامل ونگرشی کارشناسانه است.این نگرش می تواند جنبه های تحول ودگرگونی های واژگان رادرزبان ایرانیان،ریشه یابی وبیان نماید؛زیراهنوز«ب»فلرسی در بختیاری«و»گویش می شود.مانند(آب=اَو)و...،دیگراین که روشن نماید« وَساک»همان شخصی است که سردودمان ونیای بزرگ طایفه ی « بُساک»ازشاخه چالنگ بختیاری می باشد.
بسیاری از مردم کتاب «شاهزاده کوچولو» اثر سنت اگزوپری را میشناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وکشته شد.
قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو میجنگید. او تجربههای حیرتآور خود را در مجموعهای به نام لبخند گردآوری کرده است.
در یکی از خاطراتش مینویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند و….
مینویسد: «مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم…. جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد…؛ یکی پیدا کردم و با دستهای لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم…. از میان نردهها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود…. فریاد زدم.. «هی رفیق کبریت داری؟»
به من نگاه کرد شانههایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. …نزدیکتر که آمد و کبریتش را روشن کرد بیاختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمیدانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمیتوانستم لبخند نزنم. …در هر حال لبخند زدم وانگار نوری فاصلۀ بین دلهای ما را پر کرد… میدانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد…. ولی گرمای لبخند من از میلهها گذشت و به او رسید و روی لبهای او هم لبخندی شکفت…
سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد…. من حالا با علم به اینکه او نه یک نگهبان زندان که یک انسان است به او لبخند زدم…. نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود…. پرسید « بچه داری؟» … با دستهای لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانوادهام را به او نشان دادم و گفتم «آره ایناهاش»…. او هم عکس بچههایش را به من نشان داد و دربارۀ نقشهها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد…..
اشک به چشمهایم هجوم آورد… گفتم که میترسم دیگر هرگز خانوادهام را نبینم. دیگر نبینم که بچههایم چطور بزرگ میشوند.
چشمهای او هم پر از اشک شدند… ناگهان بیآنکه که حرفی بزند، قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون برد. …بعد هم مرا به بیرون زندان و جادۀ پشتی آن که به شهر منتهی میشد هدایت کرد….. نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بیآنکه کلمهای حرف بزند….. یک لبخند زندگی مرا نجات داد… چه بسا یک لبخند نیز زندگی ما را دگرگون کند پس بیایید لبخند را از لبانمان دور نکنیم…
با کمال تاسف و تاثر فراوان ،خیر بزرگ خوزستانی از قشر بختیاری و نائب رئیس مجمع خیرین مدرسه ساز استان خوزستان که از چند روز قبل در بیمارستان لقمان تهران در حالت کما بود ، در عین ناباوری صبح روز شنبه دوم شهریور 92 به دیار ابدی شتافت .
او که انسانی بی بدیل ، وارسته ، سردار سربلندی از دیار بختیاری بود و همیشه برای شرف و شخصیت و انسانیت انسانها ارزشی بی نهایت قائل بود در مدت عمر پر برکتش منشاء خدمات فراوانی برای مردم دیار خود خصوصا مناطق محروم بوده است .
تحت پوشش قراردادن صدها یتیم بصورت گمنام - تاسیس دهها مدرسه در مناطق محروم - گره گشائی از مصائب و مشکلات روزانه انسانها و دستگیری از مستمندان و بی بضاعتان - تدارک و تامین تیم های ورزشی - برپائی جشنواره ها و همایش های فرهنگی بدون نام و نشانی از خود و .... بخشی از خدمات ارزنده ایشان بوده است .
حاج اسفندیار پورهنگ برای هیچ کس غریبه نبود ، با همه دوست و برادر بود . وی هرگز مردم را تنها نمی گذاشت .
مراسم تشییع و تدفین آن مرحوم امروز دوشنبه 4 شهریور 92 ساعت 17 از جلوی منزلشان واقع در 45 متری فتح المبین دزفول منتهی به رودبند تا گلزار شهدا و مراسم ترحیم وی از ساعت 16:30 فردا سه شنبه 5 شهریور در مصلی شهرستان دزفول برگزار می گردد .
از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و غفران واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبائی مسئلت می نمایم .
باسلام ودرودبه خوانندگان خوب وفهیم پایگاه اطلاع رسانی زاگرس؛ پایگاه خبری تحلیلی سروش نیوز به جهت پاسخگویی به نیازهای روزافزون مردم خوب وعزیزمان بخصوص همتبارن عزیز لُر راه اندازی شد وادامه فعالیت پایگاه اطلاع رسانی زاگرس(زاگ لُر) به فضل خداوند همراه با سایت سروش نیوز ادامه خواهدیافت دست همه دانشمندان،فرهیختگان،نویسندگان وعلاقه مندان به فعالیت درحوزه رسانه را به گرمی می فشاریم وازسراسرمیهن عزیزمان درخواست همراهی وهمکاری جهت پربارنمودن این سایت راداریم بی صبرانه منتظریاریتان هستیم.
به مناسبت 14 تیرماه ،آغاز قیام مردمی بختیاریها در سال 1308شمسی
به مناسبت 14 تیرماه ،آغاز قیام مردمی بختیاریها در سال 1308شمسی
به مناسبت 14 تیرماه ،آغاز قیام مردمی بختیاریها در سال 1308شمسی
چگونگی به قدرت رسیدن رضاشاه
سروش نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی زاگرس(زاگ لُر):در آستانۀ قرن بیستم، استعمارگران تلاش وافری کردند تا در راستای اهداف استعماریشان نقشۀ جدیدی در خاورمیانه ترسیم کنند. گام بلند آنها تأسیس یک دولت یهودی در خاورمیانه بود. برای عملی شدن این هدف، سازوکارهایی لازم بود. تغییرات سیاسی در خاورمیانه، پیش فرض اصلی آنها بود. لذا از طریق تشکیلات فراماسونری و اشخاص وابسته به خود، دست بهکار شدند. در ترکیه کمال آتاتورک به قدرت رسید. وهّابیهای افراطی که با دسیسۀ انگلیس در عربستان ظهور کرده بودند، تثبیت شدند. فرزندان ملک فیصل در عراق و اردن به حکومت رسیدند. در ایران نیز «آیرون ساید»، تشکیلات فراماسونری و به خصوص «فروغی» - فراماسون مشهور- توانستند فضای سیاسی ایران را به سمت و سویی بکشانند که زمینه برای حکومت رضاخان فراهم گردد. رضاخان در این معاملۀ پرسود، متعهّد شد که: قرارداد نفت را از نو تجدید کند، نقش و نفوذ روحانیت را به حداقل برساند و عشایر را نابود سازد.
با پایان جنگ جهانی اوّل، با تحوّلاتی که در جهان رخ داده بود، شرایط جدیدی شکل گرفت.
معرفی دو سایت خبری با مدیریت همتباران خوبمان در دزفول
معرفی دو سایت خبری در شهرستان دزفول - کاری از همتباران عزیز و فرهیخته به جهت انعکاس اخبار و اطلاعات واقعی در شهرستان دزفول و استان خوزستان .
http://mardompress.ir
http://deznews.net/
سایت های خبری دزفول مانند دزان ان ، روناش ،...... متاسفانه علی رغم دانستن زحمت های نماینده محترم شهرستان ، در گزارشات و اخبار خود واقعیت ها را انعکاس نداده و هر پیگیری و نتیجه اقدامات انجام شده در زمینه های مختلف را به زعم کوشش های فراوان نماینده محترم ، به مدیر یا مسئول آن نهاد ارتباط داده و نامی از نماینده در گزارشات خبری خود به میان نمی آورند . و این بی انصافی در بازدیدهای مردمی از سایت های خبری مذکور در ذهن مردم اثر داشته ، همچنانکه در نظرات آنان می بینیم که از عدم پیگیری و عدم کارائی نماینده تذکر داده اند در صورتیکه واقعیت امر چیز دیگری است و نماینده سخت کوش و پیگیر واقعا برای تمام امورات شهرستان پیگیر بوده و الحمدالله نتایج خیلی خوبی هم تا کنون حاصل شده که متاسفانه عامه مردم به لطف این سایت های خبری از آن بی خبرند . باید یاد آور شد کارهائی مانند پیگیری بودجه جهت انجام پل های زیر گذر ، ارتقاء دانشکده به دانشگاه ، پیگیری بیمارستان تامین اجتماعی ، پیگیری های فرودگاه و افزایش پروازهای دزفول تهران ، دزفول اصفهان و دزفول مشهد ، پیگیری بودجه و ورزشگاه مجدیان ، و ................ از اقدامات نماینده محترم بوده که در هیچ سایت خبری دزفول بدانها اشاره ای از نماینده نشده و فقط از مدیران و مسئولان آن واحدها تشکر گردیده است ، حتی در گزارشات تصویری بعضی جاها تصویر نماینده را نشان نداده و اگر دادند خیلی کمرنگ بوده و نیز حضورش در آنجا را حتی ذکر نکردند . در صورتیکه رسالت خبرنگاران و خبرگزاران انعکاس خبرهای واقعی و آنچه را که از خبر خود بدست می آورند ، می باشد . و این بی انصافی بارها و بارها در خبرگزاری های دزفول خصوصا دز ان ان و روناش مشاهده شده و به شدت جای گله است . یک نمونه در خبرهای افتتاحیه پل زیر گذر جانباز در سایت های خبری مذکور اگر نگاه کنید می بینید که نه تصویری از نماینده هست و نه حضورش در آنجا اعلام شده در صورتیکه ایشان هم آنجا بوده ، هم سخنرانی کرده و هم پیگیر اصلی برای به اتمام رسانده این پلها بوده ، و یا خبرهای مربوط به فرودگاه ، دانشگاه ، آبرسانی ها ، امورات برقی ، ورزشگاه ها و .......
سایت های خبری مردم پرس و دزنیوز نت برآن شدند تا با انعکاس اخبار واقعی گامی موثر و تلاشی مضاعف بر اطلاع رسانی اخبار و اطلاعات شهرستان و استان داشته و مردم را از جریانات با خبر سازند . برای مدیران و مسئولان این دو سایت خبری آرزوی توفیق و موفقیت از خداوند منان داریم .
سه نقد محسن رضایی به مدیریت اجرایی کشور / به داد مردم برسید !
به گزارش گروه اقتصاد روناش ، محسن رضایی نامزد انتخابات ریاستجمهوری یازدهم در یادداشتی با عنوان «به داد مردم برسید!» سه نقد اساسی به مدیریت کشور وارد کرده است که در ادامه میآید:
مردم به داد دولتمردان رسیدند. هم حماسه آفریدند وهم آنها را کنار هم نشاندند. آنهایی که از اتو بوس پیاده شده بودند را سوار اتوبوس کردند تا با هم زندگی کنند. هرچند که سیاستمدران ایران زندکی سیاسی را یاد نگرفتهاند، ولی امیدوارم که دولت جدید پایانبخش منازعات و کشمکشها باشد و همکاری ها در این دولت بیشتر باشد.
به هر حال، مردم ایران کار خود را کردند؛ سیاستمداران را نجات دادند. حال، نوبتی هم ....... در ادامه مطلب بخوانید
نتایج نهایی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران
از مجموع ۵۰ میلیون و ۴۸۳هزار و ۱۹۲ نفر واجد شرایط رای دادن، ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر در انتخابات مشارکت کردند که نصاب ۷۲٫۷ درصد مشارکت را تشکیل دادند که به معنی واقعی حماسه سیاسی ایجاد شد.
پایگاه اطلاع رسانی زاگرس(زاگ لُر)- فریدون امیدی : مهمترین رشته کوه کشور که رشته کوه زاگرس نام دارد از نزدیکی مرز شمال غربی ایران با ترکیه به موازات مرزعراق تا خلیج فارس به طول 1500 کیلومتر و عرض 400 کیلومترامتداد دارد.رشته کوه زاگرس با وسعت 400.000 کیلومتر مربع و یا یک چهارم ایران تقریباً تمام غرب کشور را می پوشاند و منطقه آب و هوایی مدیترانه را از منطقه آسیایی خشک غربی جدا می نماید.
تعداد بسیار زیادی از قله های زاگرس بیش از 4000 متر ارتفاع دارندکه رطوبت قابل ملاحظه ای را محبوس می نمایند و به عنوان آب زیرزمینی در حوضه های آبخیز پائینی تراوش می کند. این حوضه های آبخیز دارای خاک حاصلخیزی هستند که به صورت سنتی کاشت محصولات مختلف را در سطحی وسیع امکان پذیر نموده است.
رودخانه کارون از نزدیکی زردکوه سرچشمه گرفته، از میان دره های عمیق با دیواره های با شیب تند گذشته و پس از عبور از دشت خوزستان به خلیج فارس می ریزد.
کوههای زاگرس به عنوان یکی از اولین کانونهای گیاه و دام جهان بوده است. متاسفانه هزاران سال استفاده بی رویه از منابع طبیعی منجر به نابودی بسیاری از بلوطهای بومی منطقه و جنگلهای سرو کوهی شده است.
گنبدهای بزرگ نمکی که در نزدیکی مرکز کوهها یافت می شوند و در مجاورت آنها تراوشات نفت و قیر طبیعی که گاه به صورت خود به خود آتش می گیرند و همچنین چشمه های نفت سنگین دیده می شوند.
در مناطق مرتفع قسمت مرکزی، دامداری به شیوه سنتی به چشم می خورد. در جنوب شرقی زاگرس، خرما و غلات در آبادیها پرورش داده می شوند. ترکها،کردها، لرها، بختیاریها، قشقائیها و دیگر ایلات در دل کوهها ی سربه فلک کشیده زاگرس زندگی می کنند.میدانهای نفتی ایران در طول دامنه های غربی زاگرس مرکزی جایی که گنبدهای نمکی مقادیر فراوانی از نفت را در خود جای داده اند، قرار دارند.
گونه های بلوط ارتفاعات زاگرس را می پوشانند و درختان پسته و بادام وحشی در مناطق کم ارتفاع تر دیده می شوند. درخت داغداغان، گردو و گلابی نیز در این منطقه پراکنده شده اند. تعدادی از رودخانه های بزرگ، از جمله کارون، دز و کرخه از این منطقه سرچشمه گرفته و به خلیج فارس و دریای عمان می ریزند. آبشارهای زیبا، آبگیرها و دریاچه ها به زیبایی سیمای کوهستان افزوده است.
حال زاگرس عزیز این دژ استواردربرابرهمه نامهربانی ها ازجنگ جهانی تا جنگ تحمیلی همچنان به همت مردم صبوروسخت کوش استواروپابرجامانده است ،این نمادمقاومت وعظمت ایران عزیز وفاداری خودرابه وطن درروزهای سخت نشان داده اما درروزگار پشرفت وترقی سهم کمتری ازتوسعه نصیبش شده است.
دلیل عمده محرومیت وکمترتوسعه یافتگی این منطقه می تواند ازناملایمات و تجاوزات دشمنان این ملت باشد که پیوسته این منطقه درمعرض درگیری وتاخت وتاز دشمنان این کشور بوده وهرگاه تعرضی صورت گرفته تمامی زیرساخت ها ویران گردیده ومردم نیزناگزیربه کوچ اجباری به مناطق مرکزی شده اند،علی رغم طبیعت بکر،زمینهای حاصلخیز،نعمت خدادادی نفت،جنگلهای فراوان وپوشیده از گونه های مختلف گیاهی،آب ها ورودخانه های فراوان، غفلت وشاید هم کم کاری نسبت به حجم عقب ماندگی باعث عدم بهره گیری از ظرفیت های بالقوه این منطقه وسیع ازکشورگردیده است.
بخشی نگری ویا منطقه نگری که ما حصل آن توسعه تامتوازن درکشوربوده است ،عمدتا منطقه زاگرس راباهمه ویژگی های منحصربه فردش تخت تاثیر قرارداده است .
به هرجای این دژ مستحکم کشورکه می نگریم برای توسعه منطقه دیگری پروژه ای درحال بهره برداری است که هر کسی را که نسبت به این منطقه ناآشناست گویی کارگاهی بزرگ درحال کاربرای آبادانی این منطقه است درصورتی که منطقه زاگرس تبدیل به کارگاهی برای آبادانی مناطق مرکزی شده است.
اگرچه ساختن همه ایران عزیزلازم وضروری است اما نباید ساختن یک منطقه باعث ویرانی منطقه ای دیگری شو دزیرا این موضوع هیچ ثمری برای کشوردربرنخواهدداشت وزیان آن مهاجرت به مناطق توسعه یافته وتخلیه مناطق مهم کشورازسکنه است واین مهم از از نظرامنیت ملی وتراکم جمعیت درمناطق مرکزی به سبب اشتغال وتوسعه باعث بروز مشکلاتی شده که درصورت توسعه متوازن هرگز با مشکلات کنونی اشتغال وترافیک و ... مواجهه نمی شدیم.
ضرورت دارد مدیران عالی اجرایی نگاه عمیقی به توسعه همه جانبه کشور داشته باشند وفرصت تاریخی انتخاب رئیس دولتی که آگاهی وافری به منطقه زاگرس دارد موردتوجه قرارگیرد.
به راستی :
کدامین کاندیدریاست جمهوری یازدهم بیشترین نگاه رابه توسعه منطقه زاگرس از شمال غرب کشورتا سواحل نیلگون خلیج فارس دارد وقدراین گنج نهفته رابرای توسعه همه جانبه کشورمی داند؟
کدامین نامزدانتخابات ریاست جمهوری یازدهم به ویژگیهای منطقه زاگرس در تبلیغات انتخاباتی اشاره دارد؟
کدامین نامزذ ریاست جمهوری دربرنامه پیشنهادی خوداز رفع مشکل دریاچه ارومیه تا رفع ریزگردهای استانهای جنوبی کشور سخن می گوید؟
کدامین نامزدریاست جمهوری ازقله حاج عمران تا جزیره مینو را قدم زده وشهیدان به خون خفته را تاقیامت ازیادنمی برد وکمربه رفع محرومیت وآبادانی سرزمین شهیدان بسته؟
این فرصت تاریخی رابرای آبادانی وتوسعه همه جانبه وطن عزیزمان ارج می نهیم ودر۲۴ خردادماه ۱۳۹۲ سکان اجرایی کشورعزیزمان را به نامزدی واگذارنماییم که دانش وآگاهی استفاده ازمهارتهای مدیریتی راداشته وبرای توسعه همه جانبه کشور ازهمه ظرفیتهای مادی ومعنوی این ملت بهره ببرد وکاری کندکارستان تاملت درتاریخ ایران وبالاخص درتاریخ انقلاب اسلامی نامش را به نیکی یادکنند انشاالله.
حداد عادل: تنها اقتصاددان در میان ما، محسن رضایی است
روز گذشته (92/03/13)غلامعلی حداد عادل، از کاندیداهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دانشکده علوم پایه واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی حضور یافت و سخنرانی کرد و پس از آن، پرسش و پاسخی جالب بین وی و یکی از دانشجویان صورت گرفت.
به گزارش «تابناک»، پس از پایان سخنرانی حداد عادل، یک نفر از دانشجویان زن و یکی از دانشجویان مرد فرصت یافتند تا پرسشهای خود را از حداد عادل بپرسند.
یکی از این دانشجویان با خطاب قرار دادن این کاندیدای ریاست جمهوری از وی پرسید: آقای حداد عادل، شما انسان متدینی هستید و طبیعتا هم دین و هم اخلاق به ما توصیه میکند که اگر از عهده کاری برنمیآییم، خود را متعهد به انجام آن نکنیم. اگر اکنون شما بر این باورید که مشکل اصلی کشور، اقتصادی است، باید کاندیدایی مسلط به اقتصاد و متخصص این کار ـ که راه و چاه را میشناسد ـ امور را به دست گیرد، وگرنه رئیسجمهوری که مناسبات اقتصادی را نشناسد، نمیتواند با بهکارگیری چند مشاور، از عهده چنین کاری برآید.
حداد عادل در پاسخ به این دانشجو گفت: مسألهای که شما گفتید، مشکل تنها من نیست و به غیر از محسن رضایی که تحصیلات اقتصادی دارد و اقتصاددان است، شش کاندیدای دیگر همچون من تحصیلات اقتصادی ندارند و تنها محسن رضایی که از فرماندهان بزرگ کشور است، در میان کاندیداها اقتصاددان است.
اشاره حداد عادل به تخصص محسن رضایی در حوزه اقتصاد، بر این اساس است که رضایی پیش از انقلاب، در رشته مکانیک دانشگاه علم و صنعت تحصیل میکرده که به دلیل مبارزه علیه رژیم شاه، ترک تحصیل کرده و به مبارزه و زندگی پنهانی خود ادامه داده است. پس از انقلاب و با آغاز بحرانهای موجود و جنگ، وی فرصت بازگشت به دانشگاه را پیدا نکرد تا این که پس از پایان جنگ، تحصیلات خود در رشته اقتصاد را از پایه آغاز کرد و سرانجام دکترای این رشته را گرفت.
محسن رضایی از همان سالهای جنگ بر این باور بود، مشکلی که پس از جنگ برای ایران و مردم انقلابی آن درست خواهند کرد، در حوزه اقتصادی خواهد بود و برای همین، میگوید خود را آماده مدیریت چنین روزی کرده است.
زاگرس فردا_ اگر به کوهرنگ بختیاری، کوههای سر به فلک کشیده کردستان، دامنه های سرسبز سهند و سبلان، دنای سرافراز و اشترانکوه قهرمان سفر نمایی به عشایر چه خواهی گفت؟ دستان معجزه آسای مردان و زنان عشایرمان شمارا به تامل واخواهدداشت و حتما سرپنجه کوچک ونرم ونازک تان را به چشمان مالامال از افسوس تان خواهی گرفت تا پنهان نمایی داغ دریغت را .
پایگاه اطلاع رسانی زاگرس(زاگ لُر)- فریدون امیدی : ایران عزیزمان کشوری پهناوراست درقلب جهان پر از تلاطم و همه دنیا به ارزش و جایگاه این کشور بزرگ آگاه اند، بدون شک سهم بزرگی از این ارزش مدیون اقوام گوناگون ایرانی است لُر، کرد، ترک، بلوچ، ترکمن، فارس، عرب دستان واحدی به بزرگی یک ملت ساخته اند که همیشه در تلاش برای سرافرازی و عزت میهن عزیزشان سر از پای نشناخته اند و در ..........
شوراهای شهر به عنوان یکی از ارکان مهم تصمیمگیری در مدیریت شهری هستند و در این حوزه می بایست افرادی حضور داشته باشند که از تخصصهای لازم در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، عمرانی و حتی سیاسی برخوردار باشند.
اشراف به ساختار شهری شامل معماری و شهرسازی، جامعه شناسی، رویکردهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و دیگر نیازها و مطالبات شهروندان خصوصا جوانان که اکثریت جمعیت شهری را شامل می شوند از مهمترین شاخصه های کاندیدای مناسب جهت حضور در شورای شهر می باشد.
اگر افرادی که داوطلب حضور در شورای شهر هستند تخصص، تجربه، کارآمدی و انرژی لازم را نداشته باشند و با فرهنگ و هنجارهای رایج شهر آشنا نباشند نه تنها حضور آنها در شورا مفید به فایده نخواهد بود، بلکه به روند پیشرفت و توسعه همه جانبه شهر و حتی روال زندگی مردم نیز آسیب جدی وارد میکنند، به همین منظور باید فضا به گونهای مهیا شود که از میان افرادی که نامزد انتخابات شورای شهر شده اند، کسانی وارد عرصه مهم و سرنوشت ساز شورا شوند که علاوه بر شاخصه های فوق به سرنوشت شهر مانند سرنوشت زندگی شخصی خود نگریسته و در همه حال پایبند به اصول اصیل اخلاقی و شهروندی باشند.
مردم باید با شناخت و حساسیت مضاعف در عرصه انتخابات شورای شهر حضور یافته تا در این راستا افرادی شایسته، با ویژگیهای فوق الذکر انتخاب شوند.
لازم است شهروندان در انتخابات شورا شرکت کنند زیرا همه افراد جامعه مخیرند و به علت داشتن همین قدرت اختیار باید نسبت به سرنوشت خود و افراد پیرامون احساس مسئولیت نموده و تصمیم صحیحی در این رابطه اتخاذ نمایند.
حال اگر شهروندان در انتخابات شرکت نکنند قطعا حالتی پیش خواهد آمد که به ضرر شهر و به تبع آن شهروندان خواهد بود:
ممکن است افرادی انتخاب شوند که مورد نظر و تائید قاطبه مردم نباشد و برنامه هایشان با خواسته ها و مطالبات مردم همخوانی لازم را نداشته باشند، در نتیجه رسیدن به اهداف و تحقق مطالبات عمومی دور از دسترس خواهد بود که این امر موجب سکون و حتی پسرفت در امور مختلف شهری و توقف قطار توسعه دزفول خواهد شد.
شاید برخی بپرسند که اصولا تک رای ما چه تاثیری در این روند خواهد داشت!؟
در پاسخ این افراد باید گفت که حضور یکایک افراد است که یک انتخابات پرشور و شعور را شکل داده و حضور همراه با احساس مسئولیت و پرشمار شهروندان است که باعث تشکیل شورایی کارآمد و همسو با افکار و عقاید بیشتر مردم شهر خواهد شد.
شهروندان با حضور خود در عرصه انتخابات و فعالیتهای انتخاباتی می توانند بر رای دیگران تاثیر گذاشته و از حضور افرادی که مورد وثوق آحاد مردم نیستند در شورا جلوگیری کنند و با این کار راه را برای حضور افراد دلسوز و کارآمد در شورای شهر هموار نمایند.
پس بیایید همه باهم برای انتخابات شورای شهر دزفول یک سفیر و مشوق برای حضور پر شمار مردم در این انتخابات مهم باشیم.
برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم.بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعثمیگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند.
حال ما ایرانیها چگونه عمل میکنیم . بابا میشینه تو خونه جلوی بچه کوچک به زنش میگه ، فلانی زنگ زد بگو من نیستم . مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلانچیزو میخرم بعد انگار نه انگار . بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان بزرگ زنگ زدم
بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه . معلمش میگه چرا مشق ننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم . فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را بدروغجای اصلی میفروشه مهندس میشه بجای دو متر ، یک متر فونداسیون میریزه ، دکتر میشه ، اهمال در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه ، تولید کننده محصولات پروتئینی میشه ، گوشت شتر و اسب مصرف میکنه ، رییس هواپیمائی میشه سقوط هواپیما را پای خلبان مرده میذاره وارد سیاست میشه سر ملت شیره میماله.دروغ به اولین ابزار هر فرد برای دست یافتن به هدف تبدیل میشود.
دروغ فساد و تباهی جامعه را ببار میاورد . اعتمادها را زایل میکند . لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد . ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد . منشا بسیاری از معضلاتاجتماعی دروغ است . دروغ ریشه جامعه را خشک میکند.
دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چون سیلی که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ما است
مادر ، از آن لحظه که بدلیل تنبلی خود ، شیشه شیر خالی را در دهان نوزاد قرار میدهد تا او را ساکت کند ، آموزش دروغ را به او آغاز کرده است
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود. همان دلهای بزرگی که جای من در آن است، آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجا هستم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس. و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم.
ما ایرانیان دوست داریم که در دنیا ملتی با پیشینه تاریخی درخشان و فرهنگ و تمدن غنی شناخته شویم. البته اگر کسی به کتابهای تاریخی رجوع کند، یا با گردش در این سرزمین پهناور آثار برجای مانده از گذشته را ببیند، با این تفکر عقیده خواهد شد؛ اما اگر همان شخص، همراه ایرانیان به دامن طبیعت برود، صحنههایی را میبیند که کوچکترین نسبتی با غنای فرهنگی و پیشرفت تمدنی ندارند.
به گزارش نشریه اینترنتی لور، معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد لرستان در نظر دارد دومین دوره همایش منطقه ای «بررسی سیر تحول ادبیات بومی در لرستان» را برگزار نماید. اطلاعیه دبیرخانه این همایش محورهای مورد نظر را به شرح زیر اعلام کرده است. ضمنا آخرین مهلت ارسال مقالات 20 اردیبهشت 1392 می باشد
1. نقش ادبیات بومی در اتحاد و وحدت جامعه
2. نقش ادبیات در بازیابی هویت مردم لرستان
3. بررسی علل گریز از زبان قومی در لرستان
4. نقش ادبیات بومی لرستان در غنای فرهنگی ایران
5. آسیب شناسی و شناخت چالش های ادبیات بومی در لرستان
6. تجلی ولایت اهل بیت (ع)در ادبیات بومی لرستان
7. ادبیات مقاومت در لرستان
8. ادبیات فولکولوریک و نقش آن در فرهنگ لرستان
9. نقش قصه ها و متل ها در شخصیت پذیری و شخصیت سازی مردم لرستان
10. راههای حفظ و احیاء زبان و ادبیات بومی در لرستان
اگر کوله بار سفر بربندیم و از دامنه کوه های مرتفع و از گردنه رخ با شیب بسیار تند ، که در دل رشته کوه های راسخ و استوار زاگرس قرار گرفته ، بگذریم ، خود را در میان طبیعتی پاک و سرشار از لطف و صفا می بینیم . سرزمینی بسیار زیبا و دیدنی با نام چهارمحال و بختیاری که شهرکرد بام ایران را در آغوش گرفته است . ( تاریخ 15 و 16 فروردین 92 افتخار سفر به این ولات با صفا همراه با خانواده را داشتم که واقعا خوش بود و جای همه تون سبز )
در این استان زیبا که در میان استانهای اصفهان ، خوزستان ، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان قرار گرفته ، جلوه مناظر طبیعی و جاذبه های توریستی به حدی زیباست که گوئی نقاش کهنسال طبیعت ، بر فراز زردکوه سربه فلک کشیده ، یک چند به نظاره نشسته و آنگاه مجموعه بدایع طبیعت را یکجا ، در پهنه دشت ها و سینه کوه ها و دره ها و چشمه ساران و جویبارها در کمال هنرمندی نقش زده است .
وجود صدها مکان جاذب و دیدنی همچون آبشار آتشگاه لردگان ، دره عشق کوهرنگ ، چشمه دیمه ، سیاسرد ، سندگان ، تالاب چغاخور ، گندمان ، سولقمان ، پل زمانخان ، رودخانه زاینده رود ، دشت لاله های واژگون ، غارهای یخی و آهکی ، پیست اسکی چلگرد و باباحیدر ، پیر غار ، چشمه برم لردگان ، گرداب بن ، دریاچه شلمزار ، بلوط سبزکوه ، دشت بازفت ، مجتمع توریستی سامان ، ارتفاعات زردکوه بختیاری ، چاله های زردکوه و .... صدها مکان دیدنی دیگر در استان سبب شده تا استان پهارمحال بختیاری به یکی از استثنائی ترین کانون های گردشگری مرکز و جنوب ایران تبدیل شود که هنوز ناشناخته و دست نخورده باقی مانده است .
این استان در همه فصول و روزهای سال پذیرای کسانی است که به قصد تماشای دیدنی های آن بار سفر می بندند تا ایامی از سال را بافراغ بال در استان گل و شکوفه و کوه و آب سیر کنند . نبض حیات دو استان بزرگ خوزستان و اصفهان در زردکوه بختیاری می تپد و دو رودخانه کارون و زاینده رود با عظمت و قدرت فراوان ، اما در کمال فروتنی چون مردمان این استان ، روانه این دو دیار می شوند .
یکی دیگر از امتیازات برجسته این استان وجود 16 قله مرتفع است که علاوه بر فراهم آوردن زمینه مناسب کوهنوردی مکانی ویژه برای زیستگاه انواع وحوش از قبیل پلنگ ، قوچ ، میش ، پازن ، خرس قهوه ای ، گراز ، روباه قرمز و انواع پرندگان مانند کبک ، چویبا ، باقرقره و انواع مرغابی است .
علاوه بر دو رودخانه بسیار مهم زاینده رود و کارون وجود 20 رودخانه دایمی و خروشان دیگر نظیر بازفت ، کوهرنگ ، آقلاغ ، سبزکوه و خرسان حکایت از وفور نعمت الهی آب در استان دارد . عوامل مساعد جوی و طبیعی ، پوشش گیاهی متنوعی از درختچه های کوچک گون گرفته جنگل های بلوط ، پسته وحشی ، بادام ، گردو ، زالزالک ، و زبان گنجشک را در این استان پدید آورده است ضمن این که وجود گونه های دارویی در سطح استان ، به ویژه در دامنه های کوهستانی از اعبارات مهم گیاهان داروئی کشور محسوب می شود .
این استان از نظر تاریخی نیز قدمت دیرینه دارد ، آثار به دست آمده در استان ، تاریخ هزاره ششم قبل از میلاد را نشان می دهد : ساختار اجتماعی سیاسی بختیاری به دو بخش بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم می شود و از ایل ، طایفه ، تیره ، تش، اولاد و خانوار تشکیل شده است .
در این میان دستان هنرمند و هنرآفرین زنان و دختران بختیاری سال هاست که با حوصله هر چه تمام تر شب و روز در دل تارهای به هم تنیده قالی ، بهترین نقش های اصیل ایران را به نمایش می نشانند و ظرافت و زیبائی زنانه خود را در پود فرش های معروف این خطه به ودیعه نهاده و هدیه دوستداران قالی اصیل ایران می کنند .
سوغات منطقه :
عسل بختیاری با شهرتی جهانی که در بازارهای مختلف با این نام و عسل سبز کوه و عسل زردکوه شناخته می شود.
گز ، به ویژه گز بلداچی که طرفداران بسیاری در داخل و خارج از کشور دارد و سوغات اصلی منطقه به شمار می رود.
قارا (قره قورت) و روغن حیوانی از جمله سوغاتی های تولیدی و اختصاصی استان و به خصوص عشایر و دامداران است .
سیر ، موسیر ، تره کوهی ، کرفس و قارچ از جمله گیاهان داروئی و خوراکی - نبات و پولک از جمله تولیدات استان - گردو ، بادام ، کشمش ، برنج ، گندم ، سیب و انگور از جمله محصولات کشاورزی و تولیدات استان - قالی و قالیچه با شهرتی جهانی و منقوشی زیبا مانند نمونه های خستی ، گل مینا ، چالشتر ، لچک ایلیاتی و .... - خرسک (قالی ضخیم) - گلیم - سرانداز - جاجیم ، چوقا ، خورجین ، سیاه چادر ، سفره ، کمچه دان ، نمکدان ، ریس ، گیوه ، و .................از دیگر محصولات و صنایع دستی و تولیدات استان می باشد .
سردار بختیاری و حامی جنبش مشروطه
تولد ۱۲۵۳، اصفهان
مرگ۱۳۱۶
او از زنان تحصیلکرده زمان مشروطه بود که به حمایت از آزادیخواهان برخاست و حتی به تهران لشکرکشی کرد.
به واسطه زندگی در ایل بختیاری و پدرش که خان ایل بود تیراندازی و سوارکاری میدانست.
میگویند او از مشوقان اصلی برادرش علیقلیخان سردار اسعد برای فتح تهران بوده است. پیشتر در زمان استبداد صغیر، افراد ایل را به مبارزه علیه استعمار تشویق میکرده است.
قبل از فتح تهران٬ همراه سواران مخفیانه وارد پایتخت شد و شبانه روی سقف خانهای که رو به روی مجلس بهارستان بود سنگربندی کرد تا بعد از ورود سردار اسعد بختیاری با قزاقها بجنگند.
بعد از این ماجرا در ایل بختیاری به بیبیمریم، لقب سردار دادند.
او در خاطراتش درباره دلایل اینکه زنان در جامعه عقب ماندهاند نوشته "... تمام بدبختیهای ما از خودمان میباشد، زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را میدانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم، البته در اطراف حقوق خود جان فشانیها میکردیم. ما حالا فکر میکنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شدهایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شدهایم. ما میتوانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم ... اما ما زنهای ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم..."
بیبی مریم بختیاری از معدود زنان عصر مشروطه است که خاطرات زندگی خود را نوشته است.
منابع ایل بختیاری نقل کردهاند که سردار بیبی مریم بختیاری سال ۱۲۸۸ خورشیدی در جنگ آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش بیبی لیلی فرماندهی یک ستون سواره نظام را به عهده داشته است.
سال ۱۲۹۵ هم که یک افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسیها مبارزه میکرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او به تنگستان فرستاد.
گفته میشود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان پناهگاهی بوده است برای فعالان سیاسی و فرهنگی مانند علیاکبر دهخدا٬ ملکالشعرا بهار و در مقطعی در سال ۱۲۹۹ پناهگاهی برای محمد مصدق.
سایهای از زندگی پارتیزانی و مقاومتهای بیبی مریم بختیاری، بعدها در سرنوشت فعالان چپ دیده میشد. زنانی مانند مریم فیروز و اشرف دهقانی که الگوی بسیاری از زنان چپ در ایران بودهاند.
در آخرين ديدار هفته سي ام ليگ برتر فوتبال كه روز دوشنبه 91/12/28 به انجام رسيد، تيم فوتبال نفت تهران با گلزني «رضا نوروزي» مهاجم بختياري تبار خود موفق به كسب يك امتياز ارزشمند از تيم فوتبال استقلال گرديد، تا همچنان اميدوار به كسب سهميه آسيا باشد.
به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، نكته جالب توجه اين ديدار شادي پس از گل «رضا نوروزي» بود كه از سوي كارگردان تلويزيوني برنامه فوتبال برتر مورد سانسور قرار گرفت. نوروزي پس از گلزني براي پاسداشت زادگاه پدري خود (ايذه مال مير) اين عبارت را كه روي پيراهن خود حك شده بود به تماشاگران نشان داد: (MIR ايل بختياري)
(تصویر: شادی پس از گل "رضا نوروزی" که در تلویزیون سانسور شد)
بنظر میرسد بهره ی ناچیز مردم مناطق بختیاری از امکانات صداوسیما بویژه در شبکه های محلی استانهای اصفهان، خوزستان، لرستان و چهارمحال بختیاری، موجب تشدید علاقه جوانان این منطقه برای استفاده از «اندک فرصتهای رسانه ای» شده است.
امسال هم چون سالهای دیگر بهار با تمام زیبایی هایش عزم جزم کرده تا بیاید و مهمان خانه های ما ایرانیان شود. هرچند اینطور بنظر می رسد که بخاطر افزایش بی رویه قیمت ها و کاهش شدید قدرت خرید مردم دلها بیشتر از هر سال دیگری شور میزند و نگران آمدن بهار است اما بهار می آید تا دلهایمان را بهاری کند به قلبهایمان آرامش ببخشد، نوید شادابی و سرزندگی دهد و نوروز بر تار روزگار خوش بنوازد ...
بهار عاشق بود و زمین معشوق
عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود
زمین اما آرام و سنگین و صبور و بهار پرده از عاشقی برداشت
آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش هویدا و جهان حیرت کرد
خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟ پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید. خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟ من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟ خدا جواب داد: - اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند. - اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند. -اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند. - اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند. دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت... سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟ خدا پاسخ داد: - اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند. - اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند. - اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند. - اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند. - یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است. - اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند. - اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند. - اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند. با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟ خدا لبخندی زد و گفت: فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن،مشغول به بازی کردن بودند. یکی از دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیر قابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیر قابل استفاده خوابش برد.سه بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم ،همان جا خوابشان برد. قطار در حال آمدن بود ،و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد . سوزن بان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیر قابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان سه فرزند را نجات دهد و یک کودک قربانی این تصمیم گرددویا می تواند مسیر قطار را تغیییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد .
سوال :اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه تصمیمی میگرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد. اما از نظر مدیریتی چطور ؟
در این تصمیم ، آن یک کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (3 کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک ، بازی کنند ، قربانی می شود . این نوع معضل هر روز در اطراف ما ، در اداره ، جامعه در سیاست و به خصوص در یک جامعه دموکراتیک اتفاق می افتد ، اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان می شود .
کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت . کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد . اگرچه هر 4 کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد . اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه و عاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جزء زنده ماندن 3 کودک احمق نبود .
مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند . گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیم گرفته اند ، منجر به از دست رفتن منافع کل سازمان خواهد شد .و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است . زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیریهای دشوار ، پس مراقب باشید با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی ، به پایان زندگی مدیریت خود خواهید رسید .
به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست .
دکتر داستانِ ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفهی دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش حتی خواب آن را هم نمی دیدند !
همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم.
در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزو کفش های تک باشد، گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، می خواهیم با زیباترین و خوشگلترین دختر شهر ازدواج کنیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند.
می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند...!
اما دکتر داستانِ ما روحیه اش با این قیاس ها سازگار نبود و در این راستا در کل انسانِ کاملا "متفاوتی" بود.
او می خواست یک زندگی "معمولی" داشته باشد و جالب اینکه در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند !!!
هنگامی که همکلاسی هایش تمام شب مشغول .......................
شركت هاي تابعه (دولتي) وزارت نيرو به منظور تأمين نيروي انساني مورد نياز خود از محل مجوز شماره 4006/91/224 مورخ 17/2/91 معاونت توسعه مديريت و سرمايه انساني رئيس جمهور، با رعايت قانون مديريت خدمات كشوري، ماده 51 قانون برنامه پنجم توسعه جمهوري اسلامي ايران و همچنين آيين نامه نيازسنجي، ساماندهي و تأمين منابع انساني و دستورالعمل استخدام منابع انساني صنعت آب و برق تعداد 1553 نفر از افراد واجد شرايط را از طريق برگزاري آزمون توانمندي هاي عمومي و تخصصي، آزمون دانش مهارتي (مصاحبه) و طي فرآيند گزينش به صورت پيماني (قراردادي) و 569 نفر را به صورت قرارداد كارگري موضوع ماده 124 قانون مديريت خدمات كشوري و دارا بودن شرايط ذيل استخدام مي نمايد. ( داوطلبان استخدام در مشاغل كارگري از آزمون تخصصي معاف مي باشند )
حمید گودرزی : از همه لرها عذرخواهی میکنم و به لر بودنم افتخار!
وی درباره اتفاقاتی که در برنامه گلخانه افتاد، توضیح داد: مجری برنامه از من پرسید که اصلاتا کجایی هستی و من هم به حالت شوخی گفتم اگر بگویم نمیخندی. حالا این گویا این گفته من به برخی از دوستان برخورده و سوءتفاهمی ایجاد شده است و من در اینجا میخواهم رفع سوءتفاهم کنم و بگویم که لر هستم و به لر بودنم هم افتخار می کنم و از فامیلی بنده هم مشخص است که لر هستم و واقعا هم افتخار میکنم و بنابراین جای دلخوری در این زمینه ندارد و جنبه شوخی دارد و باز هم میگویم بابت این شوخی هم عذرخواهی میکنم.
گودرزی همچنین در ارتباط با سریال زمانه و همکاری با حسن فتحی در این سریال بیان کرد: کار با آقای فتحی بسیار عالی بود و ایشان یکی از کارگردانانی هستند که من تا به امروز دیدهام.
وی درباره کمرنگ شدن حضورش در سینما و تلویزیون گفت: من به دنبال کارهای خوب هستم و میخواهم وضعیت کاری خود را مقداری تغییر بدهم و این بود که دو سالی کار نکردم تا اینکه خدا آقای فتحی را برایم رساند.
گودرزی در پایان با اشاره به کممخاطب شدن سریالهای تلویزیونی گفت: علت کم مخاطب شدن سریال های تلویزیونی ازدیاد شبکههای فارسیزبان است و دلیل مهمتر این مساله این است که سریالهایمان هم چندان خوب نیستند. در حالیکه اگر سریالهای خوبی ساخته شود و با دقت و جدیت و ظرافت سریا ها را تهیه کنیم این آثار میتوانند نظر مخاطبان را جلب کنند ولی اشکال کار این است که کار را جدی نمیگیریم و بدین صورت مخاطبمان را از دست میدهیم.
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گلبهار بهمنی علیا و آدرس bahmani.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.